کتاب چاپی
مستند داستانی «کف خیابون» که از خودکشی نوجوانی به نام افشین به دلیل بی بند و باری های خواهر و مادرش آغاز می شود، با درایت، کاردانی و فداکاری تیم چهار نفره امنیتی: (محمد، ابوالفضل، عبداللهی و 233 و همکاری های افشین)، به شناسایی سازمان هایی مانند (MI6) از کشور انگلستان و مؤسسه تحقیقاتی مطالعات بنیادی خاورمیانه در پاکستان می شود که در زیر پوشش مزون و شو و ...، فعالیت های گسترده خود را برای فتنه و کودتا در انتخابات سال 88 سازماندهی می کنند.
در همان جلسه مشورتی ارشدهای سازمان و اداره خودمان، خبری توسّط معاون وزیر اعلام شد! خبری که شوک شدیدی را به همراه داشت! امّا مشخّص بود که بچّههای برون مرزی رو دست نخوردند و انتظارش را داشتند! خبر این بود که 5000 نفر تا الان شناسایی شدند که از چهار کشور آمریکا، اسرائیل، انگلستان و ترکیه در طول مدّت 40 روز وارد ایران شدند! همۀ این 5000 نفر که نوعی وابستگی مالی و معنوی به سفارت عربستان و ترکیه دارند از راههای زمین، دریا و هوا وارد ایران شدند و حدّاقل نیمی از آنها در تهران مستقر هستند! اکثرشان اصالتاً ایرانی هستند و به زبان فارسی مسلّطند و به خوبی صحبت میکنند! همۀ آن 5000 نفر کاملاً آموزش دیده، آماده و مسلّط به امور جاسوسی و خرابکاری هستند! در لباسهای مختلف، از آخوند و مدّاح گرفته تا پزشک، توریست و ... از بچّه و نوه بعضی سران گرفته تا کسانی که حتّی برای مدّتی خبر مرگشان مورد تأیید قرار گرفته بودند!
سلام وقت بخیر، من این کتاب رو امانت گرفتم و خوندم و بسیار لذت بردم. متن کتاب روان و جذاب بود و موضوع فوق العاده به روزی داشت. با تشکر از نویسنده محترم